هوخت ، هومت و هورشت
همه شبا چشمای من پر از اشک بود وقتی تا خواب بودی و تنها یک شب چشمان تو در اشک بود. از خدا سلامتت را خواستار بودم فقط و بس اما تهمت های تو پایان ندارد و نمی دانم چرا میگویی عاشق من هستی در صورتی که به من اعتماد نداری و این همان دروغی است که در حرف هایت پنهان است ولی به خود بیا قبل از اینکه مرا از دست دهی چون گذشته بر نمیگردد هرگز. رمزش سال تولدت نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : 3g
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |